متن زیر خلاصهای از گفتگوی باهنر است:
- ما يك حزبي به نام اعتدال و توسعه داريم اما اين حزب هم يك مجموعه دولت ساز نيست و خودشان هم فكر نكنم اين ادعا را داشته باشند كه دولت آقاي روحاني را آنها ساختهاند. آقاي روحاني علاقههايي به اين حزب داشت اما خب نقش پررنگي در انتخاب آقاي روحاني نداشتند و دولت ساز نبود.
- ما علاقهمند هستيم حتما اصولگرايان به حداكثر وحدت برسند و حتي در اين وحدت جبهه پايداري هم باشد. من هم هيشه به دوستان اصولگرايمان گفتهام كه اگر اصلاحطلبان مقابل ما نباشند خيلي سادهانگاري است كه ما بدون سد و مانع اصلاحطلبان بتوانيم راي بياوريم. اصولا اينكه دو تا رقيب جدي و با موضع مشخص در عالم سياست روبهروي هم باشند در بسياري از جاها سازنده هم هست. من هميشه اين را گفتهام و از دو طرف هم مورد نقد قرار گرفتهام.
- اميدوار هستيم با جبهه پايداري به يك ليست مشترك برسيم. فعلاً هم داريم با جبهه پايداري و ديگر گروههاي اصولگرا رايزني ميكنيم و دنبال وحدت با اينها هستيم.
- نظام يك گردنه بسيار سنگيني را به نام فتنه 88 پشت سر گذاشته است. درباره فتنه 88 هم برخي تصورشان اين است كه به هر حال گذشته و تمام شده. نه، ما اين را قبول نداريم. فتنه از نظر ما يك زخم كاري بود و اين زخم تا جبران شدنش و تا ترميمش فاصله است. البته نظام در همين راستا يك 9 دي داشت كه اقتدار بسيار خوبي به نمايش گذاشت. البته من هم مثل عدهاي نيستم كه بخواهم سران فتنه را خيلي زياد كنم. من اين اعتقاد را ندارم، اما اين اسامي [خاتمی] كه شما برديد به هر حال در جريان فتنه 88 موثر بودند. بايد اين مساله روشن شود. يعني به فرض همين اتهام تقلب بايد روشن و شفاف شود و بايد درباره آن موضعگيري روشن انجام شود. يا كساني كه باعث فتنه شدند و جريانات خياباني به راه انداختند و خونهايي ريخته شد، ظلم عظيمي است و بايد جبران كنند. بايد محكوم شوند و بايد اعلام برائت شود. اگر اينطور شود، بسمالله، بفرمايند و راه براي همه باز است. اما اگر اينكه بگويند ما نه كاري به اين طرف داريم و نه آن طرف، نميشود. سر همديگر را كه نميخواهيم كلاه بگذاريم. اولا بايد درباره اتهام تقلب موضعگيري كنند و ثانيا تمام آنهايي كه فتنه كردهاند را محكوم كنند؛ يعني بيايند بگويند كه به نظام چه ظلمي روا داشته شده است. حتي بايد به همين آدمهايي كه سران فتنه بودند تشر بزنند كه چرا چنين كاري را كردند.
- من فكر ميكنم راهي براي بازگشت اينها به نظام وجود ندارد. اما يك كسي مثل آقاي خاتمي بالاخره نقش ايشان در جريانات فتنه نقش بالايي بود. اينها بايد جبران شود. اگر جبران نشود و با سكوت برگزار شود، جور در نميآيد.
- من بسيار بعيد ميدانم كه آقاي احمدينژاد بتواند يك بار ديگر به قدرت برگردد. من ميگويم كه ديگر دوران احمدينژاد تمام شده است. اين هم قابل برگشت نيست.
- ممكن است كه آن دوستان و آن همفكران دولت ايشان جمع شوند و بيايند و كار كنند و حتي موفقيتهايي هم به دست بياورند. اما دوران شخص احمدينژاد تمام شده است. يعني اسم اين فرد ديگر جذابيت و رايآوري ندارد.
- خاستگاه آقاي روحاني خاستگاه اصولگرايي است و در جريان انتخابات شايد بخشي از راي خود را وامدار جريان اصلاحطلبي باشد. اما خاستگاه آقاي روحاني اصلاحطلبي نيست و كدهاي زيادي در زندگي سياسي ايشان در اين باره وجود دارد.
- آقاي احمدينژاد يك تندروی اصولگرايانه نيست. آقاي احمدينژاد يك اصولگرايي را خودش براي خودش تعريف كرد و رفت دنبال آن. بارها هم در سخنانش گفت كه من اصولگرايي را كه اصولگرايان تعريف ميكنند قبول ندارم. همين الان هم خبرهايي كه از اين طرف و آن طرف داريم، آقاي احمدينژاد فقط خودش را اصولگرا ميداند و بقيه را قبول ندارد. اين تندروي اصولگرايانه نيست.
- تندروي اصولگرايانه مثلا همين جبهه پايداري است كه البته تندروي قابل تعميم به همه مواضع آنها نيست. من اين اعتقاد را ندارم. اما در اصلاحطلبان جريان كاملا افتاد دست تندروها. بيشترين هجمهها عليه آقاي هاشمي را اصلاحطلبان تندرو كردند. اصولگرايان كه آن موقع با آقاي هاشمي يكي بودند.
- الان در دولت آقاي روحاني وقتي بحثي ميشود و مثلا گفته ميشود كه فلان استاندار يا فلان مسوول اصلاحطلب است، ميگوييم اين حق دولت است. اما اين اصلاحطلبي اگر به فتنهگري نزديك شد ما موضع ميگيريم. صرفا اصلاحطلب بودن كه جرم نيست، براي ما مرز فتنه مهم است.
-
من آن روز
به استيضاح راي مثبت دادم، يعني راي به بركناري آقاي فرجي دانا دادم. قبلا هم گفته
بودم اگر اين توافقات انجام نشود من اين گونه راي خواهم داد
.